هــر چــ قدر هـمــ کـــxــه دور بآشـــی ... شـــبـ کهـ مــآـهـ مــیـ تآبــد ... ، بــ کنــآرِ پنــجرـهـ بــیآ و نــگآـهـ کنــ ... دلـــمـ خوشــ استــ جآیــی رآ میِــ بـینــمـــ ، کــهـ تو همــ نگـآـهـ مــی کنــی ...
يك بار خواب ديدن تو... به تمام عمر ميارزد پس نگو... نگو که روياي دور از دسترس، خوش نيست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولي دل دريايست... تاب و توانش بيش از اينهاست. دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد
می گویند : شاد بنویس … نوشته هایت درد دارند! و من یاد ِ مردی می افتم ، که با کمانچه اش ، گوشه ی خیابان شاد میزد… اما با چشمهای ِ خیس
هرگز نگو که دوست داری ، اگر حقیقتاً بدان اهمیت نمی دهی
درباره احساست سخن نگو ، اگر واقعا وجود ندارد
هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری
هرگز نگو برای همیشه وقتی می دانی که جدا می شوی
هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری
هرگز سلامی نده وقتی می دانی که خداحافظی در پیش است
قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری
به کسی نگو که تنها اوست وقتی در فکرت به او خیانت میکنی
تو این دو روز زندگی ، شبیه من فراوونه
یه لحظه چشماتو ببند ، گذشتن از من آسوونه
در آغوش خودم هستم
من خودم را در آغوش گرفته ام ! نه چندان با لطافت و نه چندان با محبت
اما وفادارِ وفادار
مرداب براي بدست آوردن نيلوفر سالها مي خوابه تا آرامش نيلوفر به هم نخوره...پس اگه کسي رو دوست داري براي داشتنش سالها صبر کن...!
نیلوفر گل مرداب است...من مردابِ تو...تو نیلوفرِ من باش
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است
وقتي کسي رو پيدا کردي ؛
که کنارش بدون هيچ دليلي ،
فقط به خاطر اينکه کنارشي ! خوشحالي ....
ديگه به درک که بقيه چي ميگن !
کنارش باش و از کنار هم بودن لذت ببر
همه مي پرسند « چرا شكسته دلت ؟ مثل آنكه تنهايي ؟ ...
چقدر هم تنها !
پاسخ يك دريا را در قطره نمي توان پيدا كرد ...
و سخن هزاران سال را در لحظه نمي شود جستجو كرد ....
حرفهاي ساده من چقدر در هزارتوي ذهن پيچيده مي شود ؟
مگر ساده تر از اين هم مي توان صحبت كرد ؟!
من از قله نمي آيم ...
دره هم جاي من نيست ...
من شهسوار عشقم و عشق همراه باد هميشه فرار مي كند...
جاده ترك برداشته است از استواري من ...
من كوله بار خويش را بسته ام .
دلتنگ و دلگیرم در کمبود عطر نفس های تو عجیب از دوریت
بی حوصله ام و تنها با ورق زدن خاطراتت آرام میگیرم..
التماس عاشقانه ام را به پای دو رنگی ام ننویس
من قید خودم را هم میزنم,تو فقط با من باش...
من شدم عاشق حرفات,دلمو دادم به رویات
همه روز وشب من شد,خوندن قصه چشمات
اما دیگه حرفای قشنگت,نداره رنگ محبت
دیگه چشمای سیاهت,به چشمهام نداره عادت..
اون وقتایی که هیچ چیزی داغ دلتو آروم نمیکنه حتی اشک
واقعا لازمه که همه احساست رو یه جا بالا بیاری!
♥ ♥
دلم جایی ، جا مانده است
نو آیا او را ندیده ای ؟
یادم می آدید در پی تو تند دوید !
صدایش کردم اما ...
نشنید او صدای مرا
و...
من منتظر مانده ام تا برگردد به ویرانه خویش.
دل در جوشش ناب عرفه، وضو مي گيرد و در صحراي تفتيده عرفات، جاري مي شود. آن جا كه ايوان هزار نقش خداشناسي است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسين (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير مي دهد و اين صحراي عرفات است كه با كلمات روحبخش دعاي امام حسين (ع) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش مي كند. اشك و زمزمه ما را نيز بپذير، اي خداي عرفه.
می شنوی صدای اندوهم را
می شنوی صدای بغضم را که با کوچکترین ضربه ای خواهی ترکید
باید گریست برای شاخه های شکسته
باید فریاد زد به حال شقایق پرپر شده
باید اشک ریخت با دیدن پروانه سوخته
باید گریست برای چشم انتظاری عاشقان
پنجره ها خالی است،هوا تنهاست،ستاره سرگردان است،خورشید گریان است
پس محبت کجاست؟
تنها با تو به اوج خوشبختی میرسم اما بی تو در خود میشکنم و به نهایت میرسم
دوستــــــــــــــــــت دارم گاهی دلتنگ مي شوم نمي دانم کدامین اميد را نااميد کرده ام دلتنگم دلتنگ ...!
دلتنگتر از همه دلتنگي ها
گوشه اي مي نشينم
و حسرت ها را مي شمارم
و باختن ها را،
و صداي شکستن ها را...
و کدام خواهش را نشنيدم
و به کدام دلتنگي خنديدم
که اين چنين
دلتنگم،
شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من دلبر بارانی من۰۰۰۰۰